فیک[بازی دوباره...]
پارت7
(اسماته)
مینسو ویو
رفتیم بارمنو رزی وهیونجین وفیلیکس نشستیم روی یه میزکه نوشیدنی آوردن نمیخواستم بخورم رزی زورم کردبعداینکه خوردم حالم یکم بدشداخه من علاقه ای ندارم به اینجورچیزاندارم رفتم دستشویی همین که ازدستشویی اومدم بیرون که یکی دستم روکشید
مینسو:آخ دستم
فیلیکس:هیش بیبی گرل
مینسو:ولم کن عوضی
فیلیکس ویو
الان وقتشه دیدم مینسورفت دستشویی وقتی اومدبیرون دستش روگرفتم بردم به سمت یکی ازاتاق های بارکه خالی بود انداختمش روتخت لباس هاش رودراوردم شروع کردن به وحشیانه بوسیدنش همراهی نمیکردزبونش روگازگرفتم مجبورشدهمراهی کنه چندتاکیس مارک روگردنش گذاشتم کم کم داشت آه وناله میکردکه رفتم سمت سی*نه هاش ومیخوردم
روی پاش دست کشیدم ودیکم روواردش کردم جیغی کشیدالتماس میکرد درش بیارم بعدچندمین شروع کردم به ضربه زدن وبعدچندراند درش اوردم
فیلیکس:خوبی مینسو(بغلش کرده)
مینسو:خفه شوعوضی
فیلیکس:باکره نبودی درسته؟
مینسو:به توچه آره اصلانبودم(دادوعصبانی)
مینسوویو
دیدم ساعت نزدیک دوازده نمیتونستم راه برم شانس آوردم جونگ کوک امشب کارش توکمپانی زیاده نمیادخونه
مینسو:اَه الان چطوری لباس بپوشم برم خونه(اروم)
فیلیکس:بزارکمکت کنم
مینسو:نمیخواد
فیلیکس ویو
لباس های مینسو روتنش کردم به رزی وهیونجین گفتم میرم مینسوروبرسونم ودوباره برگشتم به بار
رزی:مینسورورسوندی؟
فیلیکس:آره
رزی:آفرین کارت عالی بود
فیلیکس:میدونم
رزی:هوم خوبه
فیلیکس:ولی دلم برای مینسو سوخت
رزی:بیخودی دلت براش نسوزه
فیلیکس:کی میری پیش......
ا[]د[]ا[]م[]ه[]د[]ا[]ر[]د
خیلی بدی لایک نمیکنی
(اسماته)
مینسو ویو
رفتیم بارمنو رزی وهیونجین وفیلیکس نشستیم روی یه میزکه نوشیدنی آوردن نمیخواستم بخورم رزی زورم کردبعداینکه خوردم حالم یکم بدشداخه من علاقه ای ندارم به اینجورچیزاندارم رفتم دستشویی همین که ازدستشویی اومدم بیرون که یکی دستم روکشید
مینسو:آخ دستم
فیلیکس:هیش بیبی گرل
مینسو:ولم کن عوضی
فیلیکس ویو
الان وقتشه دیدم مینسورفت دستشویی وقتی اومدبیرون دستش روگرفتم بردم به سمت یکی ازاتاق های بارکه خالی بود انداختمش روتخت لباس هاش رودراوردم شروع کردن به وحشیانه بوسیدنش همراهی نمیکردزبونش روگازگرفتم مجبورشدهمراهی کنه چندتاکیس مارک روگردنش گذاشتم کم کم داشت آه وناله میکردکه رفتم سمت سی*نه هاش ومیخوردم
روی پاش دست کشیدم ودیکم روواردش کردم جیغی کشیدالتماس میکرد درش بیارم بعدچندمین شروع کردم به ضربه زدن وبعدچندراند درش اوردم
فیلیکس:خوبی مینسو(بغلش کرده)
مینسو:خفه شوعوضی
فیلیکس:باکره نبودی درسته؟
مینسو:به توچه آره اصلانبودم(دادوعصبانی)
مینسوویو
دیدم ساعت نزدیک دوازده نمیتونستم راه برم شانس آوردم جونگ کوک امشب کارش توکمپانی زیاده نمیادخونه
مینسو:اَه الان چطوری لباس بپوشم برم خونه(اروم)
فیلیکس:بزارکمکت کنم
مینسو:نمیخواد
فیلیکس ویو
لباس های مینسو روتنش کردم به رزی وهیونجین گفتم میرم مینسوروبرسونم ودوباره برگشتم به بار
رزی:مینسورورسوندی؟
فیلیکس:آره
رزی:آفرین کارت عالی بود
فیلیکس:میدونم
رزی:هوم خوبه
فیلیکس:ولی دلم برای مینسو سوخت
رزی:بیخودی دلت براش نسوزه
فیلیکس:کی میری پیش......
ا[]د[]ا[]م[]ه[]د[]ا[]ر[]د
خیلی بدی لایک نمیکنی
۶.۶k
۱۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.